«امام» پیوند قدسى آسمان و زمین است. تجلى سیطره روح الهى برتن خاکى، و امامت طیف گسترده و مائده روحانى خداوند است که تاریخ را و ابدیت روح آدمیان را به خویش فرا مى خواند. این «عقل» خاکى، جز به مدد نسیمى که از گلستان هدایت «امام» مىورزد، به سراپرده قداست و طهارت افلاکى راه نمى برد.
تصویر تابناک امامت فرا راه مردمان است در طریق عبودیت. و زمزمه جارى کلام امام و دریاى طراوت و شفافیت حضور امام مشتاقان را به سوى حقیقت مى کشاند.
بشریت، اگر تن به هدایت آسمانى «امام» در ندهد، به در یوزگى خاک و امامان دروغین ناپاک درخواهد افتاد و شیعه در تلاطم امواج خروشان تاریخ و در انبوه درهم پیچیده دشواریها و درشتیها، هماره چشم به آینه درخشان امامت دوخته است و سر بر آستان آسمان ولایت سائیده است و این است که درد درازناى زمان و چرخش چرخ روزگار، برسر پاى خویشتن ایستاده است .
امامان شیعه در روزگار خود - هر یک بر حسب اوضاع و شرایط روزگار و احوال و افعال آدمیان - به گونه اى نگهبان حریم حرمت عقل و وحى بوده اند. آنچه از تفاوت و اختلاف عرصه هاى عمل، کلام و حرکت امامان به چشم مى آید،اگر چه از بیرون و منظر تاریخى ناپیوسته و گونه گون باشد. در درون و باطن از انجام و پیوستگى برخوردار است» تعیین حرکت و شیوه هاى عمل در نظام ولایت و امامت محتاج بازنگرى و بازسنجى تاریخ زندگى امامان است.
نگرشى که بر مبناى توحید و بنیادهاى استوار هدایت گرى «امامان»متکى باشد، از ژرف نگرى و آینده بینى و هوشیارى پیامبرانه امامان به شگفت خواهد آمد. اگر یک سو قیام خونبار امام حسین (ع) است. و یک سو صلح سرخ امام حسن (ع) و اگر یک طرف نشر علم و احکام و اندیشه هاى کلامى و فقهى و... است، در عصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) - و یک طرف، حفظ و استمرار بخشیدن به تداوم خط ولایت - در عصر امام جواد (ع) و امام هادى (ع) - همه و همه تصویرى واحد است از آئینه تابناک و درخشنده امامت.
مورخى که بى عنایت به این گونه گونى عرصه ها و عرضه ها در پى تاریخ نگارى برآید، در امواج سهمناک تاریخ پراکنده و بریده بریده، برحیرت خویش خواهد افزود.
و امام على النقى، امام هادى (ع) دهمین حجت الهى یکى از این نورهاى پاک و درخشان است که زندگانى آسمانى اش کتاب سترگ حقیقت است.
حضرتش نیمه ذى الحجه در سال دویست و دوازده هجرى در حوالى مدینه چشم عالمیان را به چهره ملکوتى خویش گشود. پدر بزرگوارش، حضرت امام جواد (ع) آیت خداوند در زمین و مادرش حضرت سمانه مغربیه (که به سیده شهرت دارد) است. نام حضرتش على است که رمز آسمانى عروج انسان است و میراث خاندان عصمت. ناصح، نقى، هادى، فقیه، عالم، شهید و خالص از القاب حضرت است که هریک برخواسته از منش و شخصیت گرانقدر و روحانى اوست. دوران امامت آن حضرت از سال 220ه- سال شهادت پدر بزرگوارش، امام جواد (ع) تا سال 254ه - تاریخ شهادت خود آن حضرت ـ به درازاکشید. 34 سال از عمر 52 ساله آن حضرت بر سه سکوى پاسدارى از حریم قرآن و رسالت و امامت گذشت. حضرتش، همچون پدر، در خردسالى (به تقریب هشت سالگى) به امامت رسید و اعجاز امامت دیگر بار در چهره امامى دیگر تجلى کرد. اگر چه ستمکاران ناباورانه در عهد امامت حضرت جواد (ع) به سختى از امامت و توانایى پیامبرگونه او در سن خردسالى شکست خورده و دچار گونه اى حیرت دیوانه وار گشته بودند، اما در عهد امامت حضرت هادى (ع) نیز، از خردسالى حضرتش برنتابیدند و در پى برهم زدن و آشوبگرى در اندیشه شیعى برآمدند و دیگر بار حضرت را به آزمایشهاى علمى و فکرى آزمودند تا شاید رخنه اى در سد محکم امام دراندازند، جنیدى نامى را بر حضرت گماردند تا او را در خردسالى مجاب کند. امااو سرگشته و حیران از جوشش چشمه هاى علم حضرت به شگفت درآمد و حلقه محبت و ولایت حضرت را در گوش کرد. مى گفت: «نمى دانم خردسالى چنین که دیوارهاى مدینه او را در برگرفته اند، اینهمه علم و معرفت را از کجا فراچنگ آورده است!».
عصر زندگى امام هادى (ع)، عصرى پرتلاطم و آکنده از دشوارى ها و ستمگرى ها بر - شیعیان - بود .
آشفتگى سیاسى و اقتصادى و درهم پاشیدگى اوضاع اصلاح اجتماعى، مجال را براى حاکمان ستمگر تنگ نمى کرد و آنان بر تعصب و تقویت پایه هاى جور و ستم مى افزوند.
زمامداران خونخوار عباسى از هر فرصتى براى نابودى و از میان برداشتن تنها مخالفان سرسخت خود، شیعیان سود مى جستند.
این زمان، حفظ تجمع شیعیان و استمرار بخشیدن به مقاومت و امر ارشاد سیاسى و اجتماعى، رسالت خطیر و حساس امامت بود. دستگیرى وتعقیب بزرگان شیعه. همچون محمدبن صالح و محمدبن محمد الحسینى و... و نیز شهادت بسیارى ازآنان همچون یحیى بن عمر و... و ایذإ و آزار شیعیان، کار را بر آنان چنان دشوار ساخته بود که اگر نقش امامت حضرت در کار نبود، اثرى از شیعه برجاى نمى ماند.
و روشن است که امام نیز از خطر توطئه و دسیسه هاى جباران شوم روزگار و خونخوارانى همچون متوکل در امان نمى ماند. امام جماعت حرمین (مکه و مدینه)، از سوى دستگاه خلافت، به متوکل عباسى نوشت که: «اگر ترا به مکه و مدینه حاجتى است، على بن محمد (هادى) را از این دیار بیرون بر.» که بیشتر این ناحیه را مطیع خود گردانیده است»
و این پس از سعایت مخالفان و دشمنان و تفتیش مکرر و چند باره خانه حضرت بود که هیچ به دست نیاورده بودند .
مسعودى آورده است که:«در باب حضرت امام على النقى (ع) نزد متوکل سعایت کردند و گفتند که در منزل آن جناب اسلحه بسیار و نامه هاى فراوان است که شیعیان او را از قم براى او فرستاده اند و آن جناب عزم آن دارد که بر تو خروج کند...» یحیى بن هرثمه از فرماندهان ارتش متوکل مى گوید: «سراى اورا بازرسى کردم و در آن جز قرآن و کتب علمى نیافتم»
تمام این جریانهاى اجتماعى، عاقبت متوکل را مجبور کرد که امام را به سامرا، مقر حکومت خویش» فرا بخواند تا حضرتش را در حیطه مراقبت و اطلاع خویش محصور کند.
و این بود که به تقریب بیست سال از زندگانى حضرت در سامرا و مقر حکومت عباسى گذشت. در تمام این دوره بیست ساله حضور جماعتى از بنى عباس - که تاریخ آن را یاد مى کند - نشانگر تلاش حکومت عباسى براى تنگ کردن مجال بر حضرت امام هادى (ع) است.
تاریخ صحنه هاى شگفتى را از حضور امام در عرصه مقاومت و ظلم ستیزى در حافظه خود گنجانیده است. گاه حضرت را به اجبار به مجلس عیش متوکل وارد مى کنند و متوکل حضرتش را (نعوذبالله). به باده نوشى مى خواند و آنگاه که امام خردمندانه اهانت او را پاسخ مى گوید» از امام مى خواهد که دست کم شعرى بخواند و امام گرچه شاعر نیست اما دشمن را با تیر ابیاتى شگرف و شگفت بر زمین عجز و ناتوانى مى دوزد:
باتواعلى قلل الجبال تحرسهم غلب الرجال فلم تنفعهم القلل
و استترلوا بعد از من معاقلهم و اتسکنوا حفرا یابئسما نزلوا ... ستمگران بر قله کوهها خانه ساختند ولى چه سود که کوهها هم یارى شان نکردند... آنگاه از فراز کوهها به شیب گورها درافتادند... چه جایگاه پلیدى!
تربیت شاگردان و مردان سترگى که هریک زمانه اى را متحّر مى سازند و دنیایى را مبهوت مى کنند از دیگر برکات فیض حضور حضرت است، بزرگانى همچون حسین بن سعید، ابو هاشم جعفرى، عبدالعظیم حسنى و ابن سکیت (شاعر شهید) از آبشخور روحانى فیض امام سیراب گشته اند.
سرانجام، جباران زمانه، عظمت حضور امام را تاب نیاوردندو حماسه شهادت که میراث خاندان ولایت است، دوباره تاریخ را به چرخش درآورد، امام (ع) را به زهر دشمنى و کینه، به شهادت رساندند، و سوگ حضرتش را جاودانه ساختند.
امّا دریغ که چراغ هدایت خاموش گردد و در کار امامت شکست درگیرد.
ولادت و نامگذاری امام دهم
امام هادى در روستاى (و به تعبیر دیگر در مزرعه)« صریا» که در یک فرسخى مدینه قرار داشت و امام کاظم آن را احداث نموده بود در روز سه شنبه نیمه ذیحجه دیده به جهان گشود
امام جواد نام او را على نهاد .همنام اجداد پاکش امیر مومنان على و على بن الحسین امام سجاد و على بن موسى الرضا و چه نامگذارى شایسته اى.
چرا که شجاعت و بلاغت و سخنورى امیر مومنان على را داشت و در عبادت و تقوا و بندگى همچون سید ساجدین بود و در کمالات و سیاست و تدبیر بسان حضرت رضا( ع) بود
کنیه او را ابو الحسن نهاد چرا که یادآور شهامت و صبر ابوالحسن اول امام کاظم بود و علم و حلم ابوالحسن دوم حضرت رضا(ع) را داشت
به این ترتیب امامان(ع) به ما آموختند که نامهاى زیبا براى فرزندان خود انتخاب کنیم و با کنیه و لقبهاى زیبا و معنا دار به آنهااحترام بگذاریم چرا که احترام به کودک نقش مهمى در رشد روانى و بلوغ اخلاقى او دارد و او را از هر گونه عقده و احساس کمبود دور مى سازد.
امام هادى(ع) لقبهاى متعددى مانند نقى و هادى و امین و طیب و فقیه و مؤتمن ومتوکل و عالم و....داشت که هر یک از این لقبها بیانگر یکى از صفات ارزشمند او است و او به طور کامل از آن صفات بهره مند بود
والسلام - صالح هدهدی
***********
ماه فروزانی دگر
ساقى امشب بسته با عشاق پیمانى دگر سفره رنگین کرده بهر تازه مهمانى دگر
باغبان گو بپاشد بذر شادى در زمین تا ببارد ابر رحمت باز بارانى دگر
باید آدم در جنان امشب گل افشانى کند تا به تخت گل نشیند جان جانانى دگر
تا نترسد نوح پیغمبر زطوفان بلا رحمت حق کرده بر پا باز طوفانى دگر
آتش نمرودیان خاموش گردیدو خلیل تکیه گاهش تخت گل شد در گلستانى دگر
شهر یثرب سینه سینا شده کزلطف حق زد قدم در این جهان موسى ابن عمرانى دگر
گر مسیحا مرده را زانفاس گرمش زنده کرد جسم او را داده میلاد نقى، جانى دگر
بر جوادابن الّرضا حق داده از دریاى وجود گوهر ارزنده و درّ درخشانى دگر
خیزران باید زند گلبوسه بر روى عروس کز شرف آورده بهر دین نگهبانى دگر
فاطمه در باغ جنّت بزم شادى چیده است چون که دیده نهمین گل را به دامانى دگر
از شب ظلمانى و تاریکى ره غم مخور زآنکه آید بعد شب صبح درخشانى دگر
خاتم پیغمبران تبریک گوید بر على چون على را آمده ماه فروزانى دگر
زد قدم درملک هستى حافظ صلح حسن تا دهد با صبر خود در صحنه جولانى دگر
نهضت خونین عاشورا و پیکار حسین یافته از این پسر گرمى میدانى دگر
محور چرخ عبودیت چو زین العابدین داده بر محراب طاعت عشق و ایمانى دگر
گوهرى را داده بر مامکتب بحر العلوم تا نگردد جاگزین علم،نادانى دگر
فارغ التحصیلى از دانشگه فقه و اصول آمده بر ما دهد سر خط عرفانى دگر
همچنان موسى ابن جعفر در مقام بندگى آمده با خط انسانساز انسانى دگر
تا نماند در جهان خالى سریر ارتضا آمده همچون رضا در دهر سلطانى دگر
چون جواد آمد بدنیا منبع جود و سخا کز علومش گشته رنگین خوان احسانى دگر
از ولاى هادى دین شاعر ژولیده را حق نموده شامل لطف فراوانى دگر